شیخ صدوق در روایتی آوردهاست: عادت رضا بر آن بود که شبها کم میخوابید و غالب اوقات خود را به عبادت میگذراند و در یک شبانه روز، هزار رکعت نماز میخواند و روزه بسیار میگرفت و به روزه سه روز هر ماه(یعنی پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه) مداومت داشت و میفرمود:
روزه این سه روز (یعنی پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه میانماه) برابر روزه دهر است.
او بسیار احسان میکرد و صدقه پنهانی میداد و بیشتر صدقات او در شبهای تار بود. رضا شبها که در بستر میخوابید تلاوت قرآن بسیار مینمود و هر گاه به آیهای میرسید که در آن یادی از بهشت و یا آتش شده بود گریه میکرد و از حق تعالی بهشت را طلب میکرد و از آتش پناه میجست. او در هر سه روز، قرآن را ختم میکرد و میفرمود:
اگر بخواهم میتوانم در کمتر از سه روز قرآن را ختم کنم ولی هرگز از آیهاینمیگذرم، مگر آنکه در آن تفکر میکنم که در چه مورد و به چه هنگام نازلگشتهاست.
یکی از یاران و راویان رضا که نامش ابراهیم بن عباس است میگوید:
تمام سخنان رضا و پاسخهایی که به اشخاص میداد و مثالهایی که میفرمود، همهآنها، بر گرفته از آیات قرآن بود
امام عليه السّلام در برخورد با مردمان چهره راستين اسلام را ترسيم مى كرد، آن هم در عصرى كه جلال و شكوه پوشالين دستگاه خلافت از اين آيين، سيمايى ديگر ارائه مى داشت.
نخستين نكته اين كه او ديگران را هم داراى ارزش انسانى مى دانست و از اين ديدگاه با آنان برخورد مى كرد. ابراهيم بن عبّاس مى گويد: «هيچ نشنيدم و نديدم كسى برتر از ابوالحسن رضا عليه السّلام باشد. بر هيچ كس به سخن خويش بى مهرى و ستم روانداشت، سخن هيچ كس را نبريد، هيچ نيازمندى را بى پاسخ نگذاشت، پاى خود در حضور هيچ كس دراز نكرد، در پيش هيچ كس لم نداد، هرگز غلامان و وابستگان خويش را ناسزا نگفت، به گاه خنده قهقهه نزد، بر سفره غلامان و وابستگان خود مى نشست، بسيار در پنهان صدقه مى داد و به ديگران كمك مى كرد.»
او حتى در برخورد با غلامان و خادمان هرگز حاضر نبود كرامت انسانى آنان را ناديده بگيرد و چيزى از حقوق آنان فرو گذارد. او حتّى در ريزترين نكته ها اين كرامت را پاس مى داشت.
ياسر خادم آن حضرت مى گويد: امام رضا عليه السّلام به ما فرمود: «اگر بر بالاى سر شما ايستادم و در حال غذا خوردن بوديد بلند نشويد تا غذا خوردن را به پايان بريد». گاه يكى از ما را مى خواست و چون به او مى گفتند در حال غذا خوردن است مى فرمود: «بگذاريد تا غذايش را بخورد.»
او هيچ اندرز گونه اى را كه با اصل كرامت انسان ناسازگار باشد نمى پذيرفت و همچنان بسادگى و دورى از تكلّف در برخورد با ديگران ادامه مى داد.
يكى از مردمان بلخ مى گويد: «در سفر امام به خراسان همراه او بودم. روزى سفره غذايى طلبيد و همه خدمتكاران و غلامان را بر سر آن سفره گرد آورد. گفتم: جانم به فدايت، خوب بود براى اينها سفره اى جداگانه مى گستردى ! امام فرمود: «خاموش! كه خدا يكى است، پدر و مادر در همه ما يكى است و پاداش هر كس نيز به كردارهاى اوست.»
او هرگز از برآوردن نياز ديگران روى برنتافت و چونان كه شيوه اين خاندان و سرشت امامان است گشاده دستى و بزرگوارى را به غايت مى رساند، و البته از آن پرهيز داشت كه در برابر دادن چيزى به ديگران و برآوردن كارى براى آنان كرامت انسانى را از ايشان بستاند
تعداد صفحات : 14