اوضاع سياسي خراسان در زمان امام رضا (ع)
تدبير امام در برابر دسيسهها
امام علي بن موسي(ع) هر چند از روي ناگزيري و به منظور حفظ مصالح برتر اسلام و مسلمانان، ولايتعهدي را پذيرفت، ولي اين به معناي تسليم و فروهشتن رسالت و وظيفه امامت نبود. بلكه آن حضرت مانند همه امامان، تقيه را وسيله براي حفظ موجوديت و دستيابي به زمينههاي مساعد و نشر افكار صحيح ميدانست.
زندگي امام و اقدامات آن حضرت به خوبي نشان ميدهد كه آن گرامي هرگز در اتخاذ تدابير لازم جهت افشاگري عليه خلافت غاصبان كوتاه نيامد.
درست است كه مأمون عهدنامه مينويسد، مجلس بر پا ميكند، از مردم بيعت ميگيرد، به علامت جشن همبستگي، لباس سياه عباسيان را به لباس سبز و پرچم سبز مبدل ميسازد، به نام امام سكه ميزند و در سراسر كشور منتشر ميسازد، ولي امام نيز برنامههايي دارد كه نه تنها تحمل آنها براي مأمون دشوار است، بلكه تمام تلاشهاي او را در جهت عظمت اهل بيت(ع) و زبوني عباسيان، هدايت ميكند.
اگر بخواهيم نگاهي گذرا به رئوس اين تدابير داشته باشيم، بايد موارد زير را ياد كنيم.
1ـ تعاليم عمومي آن حضرت براي شيعيان و مرتبطان با اهل بيت(ع) در زمينه مسائل اعتقادي و سياسي.
2- تأييد شيوه زندگي سياسي و ديني امامان پيشين و استمرار آن.
3ـ خروج از مدينه، همراه با اكراه و اظهار نگراني، به همراه نداشتن خانواده، ترغيب خانواده به مرثيهسرايي هنگام حركت امام از مدينه به سوي مرو، وداع با مرقد پيامبر اكرم با شيوهاي خاص كه نارضايتي و ناگزيري امام را از پذيرش فرمان مأمون ميرساند.
4ـ روايت تاريخي امام در نيشابور كه مسأله امامت و رهبري اهل بيت را شرط كلمه توحيد دانسته و در آشكارترين شكل مطرح كرده است.
5ـ رد پيشنهادهاي مأمون و انكار امام از پذيرش خلافت و ولايتعهدي در طول دو ماه مذاكره و اصرار مأمون.
6ـ خبر دادن از عمر كوتاه خود و اطمينان به بهره نگرفتن از ولايتعهدي.
7ـ مشاهده نشدن آثار خشنودي در سيماي امام، پس از تحميل ولايتعهدي بر آن حضرت و اظهار غم و اندوه در موقعيتهاي مناسب.
8ـ پيش شرطهاي امام براي پذيرش ولايتعهدي، مبني بر اين كه آن حضرت در هيچ امر حكومتي نظر ندهد و در هيچ عزل و نصبي دخالت نكند.
9ـ نوع زندگي و مشي اجتماعي و ارتباطات مردمي امام در طول مسير حركت از مدينه تا مرو و پس از مسأله ولايتعهدي، و جلب نظر مردمان نسبت به مراتب علم و عمل و زهد و معنويت و اخلاق آن حضرت.
10ـ جلوه علمي امام در مناظرات و مباحثات بزرگ بينالاديان.
11ـ برگزاري نماز عيد، با شيوه و سنت پيامبر(ص) و تأثير عميق آن بر مردم و كارگزاران حكومت مأمون.
12ـ ارتباط با شيعيان و ارائه رهنمودهاي لازم به ايشان و افشاي چهره مأمون براي آنان.
مجموعه اين تدابير و عوامل سبب شد تا امام برخلاف پندار مأمون، بيش از پيش در ميان مردم شناخته شود و محبوب قلبها واقع شود و در فاصلهاي نه چندان طولاني، مأمون از ترفند سياسي خود، احساس نارضايتي كند و در انديشه محدود ساختن امام و حتي از ميان بردن آن حضرت فرو رود.
برگزاري نماز عيد، به شيوه پيامبر(ص)
يكي از رخدادهاي مهم زندگي امام رضا(ع) پس از مسأله ولايتعهدي، حركت امام به سوي مصلي براي برگزار كردن نماز عيد فطر بوده است.
اهميت اين رخداد تا آن جاست كه مأمون به طور آشكار، در برابر آن عكسالعمل نشان ميدهد و رازي را كه همواره در مخفي نگاهداشتن آن تلاش ميكرد، ناخواسته افشا ميكند.
دو تن از شاهدان عيني آن رخداد تاريخي ـ ياسر خادم و ريان بن صلت ـ واقعه را چنين گزارش كردهاند:
عيد فطر فرا رسيد. مأمون ـ به دليل بيماري يا به دليلي ديگر ـ به علي بن موسي(ع) پيام داد و از وي خواست تا نماز عيد را برگزار كند.
امام براساس آنچه قبلاً شرط نهاده بود ـ كه در مراسم حكومتي نقشي ايفا نكند و اقامه نماز عيد زير نظر حكومت صورت ميگرفت ـ از پذيرش اين درخواست امتناع كرد.
مأمون پيام داد، هدف از اين پيشنهاد، تثبيت ولايتعهدي است و دوست دارم مردم به اين وسيله اطمينان پيدا كنند كه به راستي ولايتعهدي را پذيرفتهاي. علاوه بر اين، مايلم مردم به فضيلت و برتري تو آگاه شوند.
سرانجام در نتيجه پافشاري خليفه، امام پيشنهاد وي را پذيرفت، بدان شرط كه نمازي همچون جدش رسول الله(ص) اقامه كند. مأمون نيز شرط را پذيرفت و دستور داد تا نظاميان، درباريان و توده مردم، صبحگاهان نزديك خانه امام اجتماع كنند و هنگام خروج امام از منزل، حضرت را به سوي مصلي همراهي نمايند.
مردم اطراف خانه امام و در مسير اجتماع كردند، عدهاي نيز در پشت بام منازل خود منتظر ديدن حضرت با آن سيره نبوي و هيبت علوي بودند.
امام از منزل بيرون آمدند، در حالي كه خود را خوشبو ساخته، ردايي بر دوش انداخته، عمامهاي از كتان بر سر، عصايي به دست و با پاي برهنه، با گامهايي استوار، با طمأنينه و وقار راهي مصلي شدند. با تكبير حضرت، فرياد تكبير مردم در كوچه و خيابان طنين انداخت. سواره نظامها به احترام امام پياده شدند و همگان كفشهاي خود را از پاي بيرون آوردند. فرياد تكبير از يك سو و گريه شوق مردم از سوي ديگر، فضايي بينظير بر شهر مرو حاكم ساخت كه تا آن روز سابقه نداشت.
فضل بن سهل با ديدن آشفتگي اوضاع، خود را به خليفه رساند و مأمون را از شرايط موجود و نتايج احتمالي آن آگاه ساخت و يادآور شد كه اگر امام با همين وضع به اقامه نماز بپردازد، چنان تأثيري بر مردم خواهد گذاشت كه جايگاه خليفه در نظر مردم بيارج شده، همه دلها به علي بن موسي(ع) متوجه ميشود.
مأمون بدون درنگ دستور داد تا حضرت را از نيمه راه بازگردانند و چنين كردند.
در بازگشت به منزل، امام با اندوه بسيار ميفرمود: « اللهم ان كان فرجي بالموت فعجل لي الساعه »
بار خدايا اگر گشايش من از وضعيت كنونيام به مرگ من است، هم اينك در آن تعجيل فرما.
مأمون، در گرداب دسيسههاي خويش
حركتهاي سياسي مأمون، در آغاز همراه شادكامي و مايه رضايت خاطر وي بود، ولي چنان كه امام به او هشدار داده بود «خوشحال مباش، زيرا اين امر دوام نخواهد داشت»، ديري نگذشت كه سياستهاي زيركانه او، به نتايجي جز آنچه او ميخواست منتهي شد، تا آن جا كه خود را در دامهايي كه براي علي بن موسي گسترده بود، گرفتار ديد.
امام در همه محافل علمي، حرف نهايي و سخن قاطع را ميزد و عالمان به دانش ژرف و شگفت او پي برده بودند. مردمان با مشاهده مراتب معنوي و اخلاقي آن حضرت، هر روز گرايش بيشتري به وي پيدا ميكردند.
مقايسه علم، معنويت، اخلاق و فضايل امام، با شخصيت مأمون و ويژگيهاي زندگي اشرافي و سلطنتي او، در ذهن دانشمندان و گروهي از كارگزاران و توده مردم اين باور را شكل ميداد كه امام از هر جهت براي خلافت برتر و شايستهتر است.
از سوي ديگر، يكي از اهداف مهم مأمون، به ركود نشاندن نهضتهاي علوي و ايجاد همسازي ميان علويان و عباسيان و پايان دادن به بحران هميشگي در جو سياسي و فرهنگي بود كه ميتوانست اين همسازي و آرامش، ثبات سياسي و اقتدار حكومتي را براي مأمون به ارمغان آورد، در حالي كه علويان هرگز اقدامات او را جدي تلقي نكردند و با بدبيني بدان نگريستند. علاوه بر اين، عباسيان كه در نتيجه جنگ مأمون و امين دو گروه شده بودند و با كشته شدن امين، بخشي از آنان دشمن مأمون به شمار ميآمدند، واگذاري ولايتعهدي به امام، مجموعه عباسيان را متزلزل ساخته و حتي هواداران مأمون را در حمايت از سياستهاي وي به ترديد واداشت.
در بغداد، مردم با تحريك عباسيان ناراضي، شورش كردند، مأمون را از خلافت به دور شمردند و با «ابراهيم بن مهدي معروف به ابن شكله» بيعت كردند. در بصره، گروهي به رهبري «اسماعيل بن جعفر» از اطاعت دستگاه سرباز زدند و بيعت نكردند.
شورش ها و نارضايتيها به جمع علويان و عباسيان محدود نشد و گروهها و قبايل ديگري نيز ناآرامي را آغاز كردند.
ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود نوشته است: «چون مأمون، علي بن موسي الرضا را به ولايتعهدي برگزيد و او را «رضا» موسوم كرد، عباسيان عمل او را انكار كردند و به نقض بيعت او پرداختند و با عمومي مأمون «ابراهيم بن مهدي» بيعت كردند و متعاقب آن بود كه هرج و مرج و شورشها پديد آمد و چيزي نمانده بود كه حكومت او واژگون شود.»
به هر حال، مأمون به آن همبستگي و يكپارچگي و آرامش اجتماعي و ثبات سياسي و اقتداري كه ميانديشيد، هرگز دست نيافت و خود را مغبون ميديد.
مأمون و تغيير خط مشي سياسي
چنان كه قبلاً به تفصيل ياد شد، مأمون سعي داشت سياست تهديد، ارعاب و شكنجه و كشتار را كه پيشينيانش اصل قرار داده بودند، كنار بگذارد و از روش مسالمت و نرمش و شگردهاي سياسي در پيشبرد اهداف خود، سود جويد.
اما اكنون به جايي رسيده بود كه خود را از تجديدنظر در شيوه سياسي خود، ناگزير ميديد. آشوبها و ناآراميها در گوشه و كنار و به ويژه در شهر بزرگ بغداد، مايه پريشاني مأمون شد تا آن جا كه تصميم گرفت، از مرو به سوي بغداد سفر كند و با حضور قدرتمندانه خود، آرامش را به آن ديار بازگرداند. با اين حال، ميداند كه ريشه ناآراميها، عباسيان ناراضي هستند؛ همانان كه با ولايتعهدي امام رضا(ع)، آينده خلافت را در آل علي(ع) ميبينند و دست عباسيان را براي هميشه، از خلافت دور مييابند.
مأمون تصميم ميگيرد به بغداد سفر كند، ولي با چه هديه و ارمغاني براي عباسيان ناراضي و خشمناك؟ آيا قدرت نظامي كارساز است، يا باز هم بايد ترفند سياسي را پيش درآمد قدرت نظامي قرار دهد؟
مأمون اصولاً به ترفندهاي سياسي بهاي بيشتري ميدهد و بايد ديد چه سودايي در سر ميپروراند. او ميداند كه عباسيان تا از استمرار خلافت در ميان خود كه مايه ثروت و قدرت آنان است مطمئن نشوند، آرام نخواهند گرفت و حتي از درون خانهاش او را تهديد خواهند كرد. پس بايد به موضوع ولايتعهدي امام براي هميشه خاتمه بدهد، ولي چگونه و با چه توجيه!
آيا ميشود امام را از ولايتعهدي خلع كرد و بيعت گستردهاي كه از مردم گرفته شده، ناديده گرفت! در آن صورت، عكسالعمل مردم و داوري آنان چه خواهد بود! عباسيان راضي ميشوند، ولي علويان و شيعيان و هواداران ديگر كه ناراحتياند چه؟
نخستين گام در سياست جديد
مأمون حركت جديد سياسي خود را از روز عيد فطر و با بازگرداندن امام از نيمه راه مسير مصلي آغاز كرده بود، ولي اين حركت، با سياست قتل و كشتار فاصله داشت.
فضل بن سهل، وزير و فرمانده نيروهاي مسلح مأمون، نخستين قرباني سياست جديد مأمون بود.
فضل بن سهل در پي تصميم مأمون براي حركت به سوي بغداد، از مرو به سرخس ميآيد و در سرخس براي استحمام وارد حمام ميشود، ولي چهار نفر از نيروهاي مسلح مأمون به صورت ناشناس، او را مورد حمله قرار ميدهند و ميكشند!
اكنون مأمون، نقش هميشگي سياستبازان را برعهده ميگيرد و نيروهاي خود را براي يافتن قاتلان سهل بسيج ميكند و براي دستگيركنندگان آنها جايزه مقرر ميدارد!
نقلهاي تاريخي در اين گونه موارد، اضطراب دارد، ولي از مجموع آنها نتيجه قطعي را ميتوان گفت. در بعضي از نقلها ياد شده است كه قاتلان فضل بن سهل دستگير شدند و نزد مأمون اظهار داشتند كه تو خود به ما چنين فرمان دادي و ما دستور تو را اطاعت كرديم! ولي خليفه به سخنشان گوش نداد و ايشان را كشت. نيز در برخي از منابع آمده است كه سرانجام چهار نفر ـ با گناه و بيگناه ـ را به اتهام قتل فضل بن سهل كشتند تا به هر حال پاسخي براي خونخواهان او تدارك ببينند و دامان مأمون را از اتهام قتل وزير پاك كنند.
فضل بن سهل در ميان عباسيان يكي از متهمان اصلي انتقال خلافت به علويان شناخته ميشد و كشته شدن او، نخستين شعله اميدي بود كه مأمون در قلب خويشاوندان خود روشن ميساخت.
دومين گام مأمون در سياست جديد
بيشك حذف فضل بن سهل در دايره نظام سياستگذاري براي عباسيان مايه اميد بود، ولي كافي نبود؛ چه اين كه مشكل اصلي براي آنان، ولايتعهدي امام رضا(ع) بود و ميبايست در نهايت اين مشكل به نفع عباسيان حل شود.
با وجود امام، هيچ راه حلي به ثمر نمينشيند، پس در نگاه مأمون، يگانه راه حل، حذف امام از صحنه وجود است، ولي چگونه!
آيا مأمون ميتوانست و به صلاح ميديد كه رسماً امام را بكشد يا به خيانت عليه دستگاه متهم كند و يا شيوه قتل فضل را دوباره به كار گيرد! ظاهراً هيچ كدام با تدبير سياسي مأمون سازگار نبود.
كسي نميدانست مأمون چه خواهد كرد، ولي براي مأمون و همه تحليلگران تاريخ سياسي روشن بود كه وي چند اصل را در نظر ميگرفت:
1ـ از ميان بردن امام براي پايان دادن به غائله ولايتعهدي.
2ـ دورنگاهداشتن قتل از دامان مأمون.
3ـ استفاده سياسي جديد در حد امكان، از رحلت آن امام.
ولي همه اينها ميبايست تا قبل از ورود مأمون به بغداد، صورت گرفته باشد!
منبع: سايت آستان قدس رضوي